هفتم ثور ١٣۵۷ و هشتم ثور ۱۳۷۱ یادآور سیاه ترین، خونین ترین و وحشتناک ترین روزها در تاریخ معاصر کشور ما اند. وطنفروشان خلقی و پرچمی که بیشرمانه کودتایی فاجعه بار را «انقلاب» و اشغال کشور توسط باداران روسی شان را «مرحله تکاملی» آن جار میزدند، چهارده سال تمام هزاران فرزند رشید این میهن را به زندان افگندند و به دار و پولیگون کشیدند. تجاوز روسها به افغانستان اگر از یک سو افغانها را با مقاومتی نابرابر مواجه ساخت، از جانب دیگر زمینه را برای امریکا مساعد ساخت تا اولاً انتقام شکست افتضاحآمیزش در ویتنام را بگیرد و ثانیاً بهانهای شد برای حضور نظامی آن کشور در منطقه که یکی از اهداف مهم بعد از جنگ دوم جهانی محسوب میشد. بناءً امریکا و غرب جهت پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی شان هیچ نیرویی را جاهل تر، وطنفروش تر، خاین تر و اجیرتر از بنیادگرایان تشخیص ندادند. امریکا به کمک آی.اس.آی پاکستان، ارتجاع عرب و فاشسیتهای مذهبی حاکم در ایران اوباش تیزابپاشی چون گلبدین و تبهکارانی چون سیاف، ربانی و... را با بلیونها دالر و پیشرفته ترین اسلحه تا گلو تمویل و تسلیح کرد و از این عناصر بدنام و منفور«رهبران قیادی» ساختند. ریگان شخصاً جمعی از اینان و منجمله مولوی خالص را در کاخ سفید پذیرفت و آنان را «جنگجویان آزادیخواه» خوانده در برابر خبرنگاران گفت: «اینان معادل پدران بنیانگذار امریکا اند».
ولی، رهبر شهید «راوا» مینا در همان زمان به درستی طی مصاحبهای پیشبینی کرده بود: «اگر اخوانالشیاطین قدرت را به دست گیرد، افغانستان روزهایی سیاه تر از دوران روس را تجربه خواهد کرد.»
پس از خروج قوای روسی و سقوط دولت نجیب، در هشتم ثور ١٣٧۱ «جنگجویان آزادیخواه» امریکا بر کابل یورش برده طبق نقشه و خواست امریکا و چوبدستان پاکستانیاش چهار سال تمام کابل را بیشتر از آنچه که اخترعبدالرحمن پدر غداران بنیادگرا آرزو داشت، سوزاندند و نابود کردند و بیش از هفتاد هزار پیر و جوان و کودکش را قتل عام نمودند.
امریکا که با حاکمیت چوچه های اخوانی اش برای برنامه های بعدی خویش در منطقه آمادگی میگرفت، نظارهگر اوضاع باقی ماند تا پول و سلاحی را که به باندهای خونخوار داده بود، در سگ جنگیهای بینالتنظیمی فنا شود. بعد از آن که بوی جنایت و بیناموسی های لاشخواران هفتگانه و هشتگانه عالم را گرفت، امریکا به همدستی آی.اس.آی پاکستان لشکر جهل و جنایتی زیر نام طالبان را از ماشین های طالبکشی اش در آنسوی مرز، سر و سامان داده به جای جلادان جهادی در کابل نصب نمود که بدتر از برادران تنظیمی شان به جانورمنشی و ضدیت با تمامی مظاهر انسانیت و ترقی، وطن ما را به سوی نابودی سوق دادند.
یکی از ادعاهای مسخره که توسط مهرههای مطبوعاتی امریکا و غرب مطرح میشود این است که گویا افغانستان اگر تارومار شد بخاطر این بود که امریکا آن را تنها گذاشت!
مردم افغانستان یک دست و یک صدا فریاد میکشند: ای کاش آن روز فرا رسد که به جای هموطنان معصوم و شریف ما طناب اعدام گلوی وطنفروشان خاین، جنایتکار و غارتگر را بفشرد.
فاشیستان جهادی معتقد بودند که دیوارهای "کمونیستی" کابل نیز باید فرو ریزند و به صورت "اسلامی" ساخته شوند!
خیر، امریکا هرگز افغانستان را نه فراموش کرد و نه تنها گذاشت، بلکه بنیادگرایان جهادی، طالبی، القاعدهای، گلبدینی و غیره را که با میلیونها دالر پول و اسلحه فربه ساخته بود، به جان مردم سیهروز ما رها کرد و در برابر فاجعه انسانی سالهای اقتدار «جنگجویان آزادیخواه»اش در افغانستان مهر سکوت بر لب زد. امریکا و غرب و مطبوعات دروغپرداز شان تا ۲۰۰۱ بر همه بربریت و جنایات موحش دست پروردههای حرامزاده خود پرده افگنده، نخواستند مردم کشورهای آنان و جهان بدانند که این اراذل بر مادر هفتاد ساله و طفل هفت ساله تجاوز کردند؛ زنان را مجبور ساختند تا در برابر چشمان شان وضع حمل نمایند، چشمها را از حدقه بیرون کردند، به کلهها میخ کوبیدند، انسانها را در کانتینرها سوزاندند، از تماشای رقص مرده لذت بردند وهزاران جرم و جنایت دیگری که نه با حاکمیتهای قرون وسطایی قابل مقایسه است، نه با فاشیزم هیتلری و نه حتی با بنیادگرایی اسلامی در سایر کشورها.
روشن است که چرا امریکا درآغاز از میان تمامی نیروها به اخوانیها تکیه کرد؟ چون تاریخ امریکا ثابت میسازد که دولت این کشور همیشه بر خونخوارترین افراد و نیروهای عاری از حس وطن و مردم دوستی، بمثابه پایگاه سیاسی - اجتماعی در کشور های تحت اداره اش اتکا نموده، اینان را وسیله ای مناسب برای برآورده ساختن اهدافش میداند. مخصوصا باندهای بنیادگرای افغانستان، تا امروز با وجود شعار های عوامفریبانه «ضدغربی» جیره خوار کاخ سفید بوده با صدق دل برای پیشبرد اهداف ستراتژیک و منطقوی امریکا سگ دوی می کنند. ضمناً امریکا و غرب توانسته توسط همین میهنفروشان خاین نیروهای آزادیخواه و مترقی افغانستان را سرکوب نماید.
با توجه به حقایقی که تذکر یاقت، این انتظار که امریکا خاینان ملی ای نظیر سیاف، گلبدین، قانونی، دوستم، خلیلی، فهیم، محقق، عبدالله، بسم الله، عطا و شرکای جرم هریک را نه در اریکه ی قدرت بلکه به محاکمه بکشاند، خواست عبث و بیهوده ای خواهد بود.
تا وقتی مردم ما خود این خاینان را- مانند پینوشه، فوجی موری و سوهارتو در دیگر کشورها - به میز محاکمه نکشانند، هیچکس و کشوری به داد شان نخواهد رسید و این اراذل سال های سال همچنان به سرپنجه امریکا، به تباهی، بربادی و غارت وطن و مردم ما ادامه خواهند داد.
دولت پوشالی کرزی مدت هاست که به خاطر «صلح» میان خاینان خاکباد راه انداخته و شورای ترشیدهای متشکل از آدمکشان حرفوی را سر و سامان داده است. ولی مردم ما که با درامههای امریکایی دیگربلد شدهاند، میدانند که همین حالا گلبدینیها در مرکز و ولایات مهمترین سمتهای دولتی را در اختیار داشته و «برادران» طالب هم با خاطر جمع اینجا و آنجا حضور دارند. شاید این مغازلهها و دفتر ساختنها و مذاکرات برای خاینان و وطنفروشان جدی باشد چون به هر حال عمدتاً بحث بر سر "سهمیه" در چوکی و مقام است. ولی برای مردم، پیوستن گلبدین و ملاعمر به دولت، تکمیل حلقه شیطانی قدرت حاکم خواهد بود و بس. این تلاش ها هرگز به صلح نخواهد انجامید چون تاریخ نشان داده که زیر پا کردن عدالت و اتحاد خونخواران تنها تشدید جنگ و بحران را به دنبال دارد.
در این اواخر کرزی که بدون شک سر سپرده ترین و بیشرم ترین دست نشانده تاریخ این وطن است، دهان باز نموده و از ارتباطات پنهان و عیان مقامات امریکایی با سران طالب سخن میراند. وی پس از حملات انتحاری اخیر در کابل، خوست و فراه، امریکا و طالبان را در تبانی با هم دانسته و گفته که طالبان «وسیله دست خارجیها» و «مسئول ادامه جنگ در افغانستان» اند، "آنان با حملات انتحاری و عملیاتهای شان میخواهند به خواست امریکا و حضور طولانیتر ناتو در افغانستان خدمت کنند."
آه، آقای کرزی! اگر صحبت از گذشته باشد شما همان کسی هستید که در تیره ترین روزگار این ملت سالهای ۹۲-۹۶ معین وزارت خارجه یعنی خدمتگذار سربه زیر جلادان شورای نظار بودید و کوچکترین مخالفتی در برابر دژخیمان جمعیتی حتی در سطح دپلماتیک هم نکردید ولی اگر بحث روی یازده سال اخیر باشد. مردم زمانی به این حرفها وقعی میگذاشتند که خودت دو برادر شیاد طالب و گلبدین یعنی ربانی و سیاف را استاد استاد گفته بالا بالا نمیکردی و پس از مرگ جرثومه ربانی، مهمترین و پاکترین مرجع این وطن، پوهنتونی را به نام او ملوث نمیساختی؛ دو ابلیس مسمی به فهیم و خلیلی را زیر بازویت نمی گرفتی؛ با حضور حاجی الماس، علمسیاه، ملا راکتی، قانونی، سیاف، محقق و یک لشکر جانی دیگراز به اصطلاح «خانه ملت» به گفته مردم طویله ملت نمیساختی؛ شیاطین فرومایه و چپاولگری چون عطا، اسماعیل، وحیدالله شهرانی، جمعه خان همدرد، انورالحق احدی، ارسلا جمال، انور جکدلک، شیرزوی، حلیم فدایی، عالم ساعی، دلبرجان، هادی ارغندیوال، عبدالحق شفق، عمر زاخیلوال، بصیر سالنگی، کرامالدین و جمع وسیعی از این جنس خاینان را والی و وزیر نمیساختی؛ برادران دزد و قاچاقبرت را کنترول میکردی که به این حد فساد و چپاول نکنند و.... به این حرفهای تان حال کودکان ما هم میخندند و این را هم بدانید که اگر سایه بی۵۲ بر سر شما و فرد فرد اراکین دولتی نباشد، پشک های افغانستان هم بهایی به شما قایل نخواهند بود.
دولت های مرتجع و مستبد ایران و پاکستان هرگز نمیخواهند یک افغانستان قوی و شگوفا در کنار شان باشد از همین رو بیش از سه دهه حامیان و تمویل کنندگان آدمکشان بوده دستان تا مرفق خون آلود در قضایای وطن ما دارند. بخصوص آی.اس.آی در داخل خاکش از دفتر و دیوان گرفته تا زندان و شکنجهگاه و کشتارگاه را به گلبدین و دیگر گروه های تروریستی - مافیایی فراهم ساخت تا روشنفکران و دانشمندان آزادیخواه و انقلابیون ضد بنیادگرای افغانستان را ترور کنند. هفتگانه ساخت پاکستان و هشتگانه ساخت ایران مسبب اصلی بدبختی های ملت ما اند و بدون طرد، نابودی و به محاکمه کشاندن سردمداران این گروه های خاین، ضد وحدت ملی واستقلال ممکن نیست مردم ما روی بهروزی و آرامش را ببینند.
خواهران و برادران،
«راوا» که از آغاز تا امروز در کنار مردم آزادیخواه و بیگانهستیز کشورش ایستاده راه نجات از وضعیت فعلی را فقط و فقط در مبارزه قاطع، سازشناپذیر و استوار علیه اشغالگران امریکایی و ناتو، خاینان جهادی ـ طالبی و روشنفکران حامی شان میداند و بس. هیچ قدرتی نه میخواهد و نه میتواند افغانستان را از زنجیر اسارت رهانیده، به دموکراسی و عدالت برساند. انجام این رسالت خطیر، وطندوستی، از خودگذری و پشت پا زدن به پول و مقام و دالر و زندگی در عیش و عشرت... میطلبد. مردم مظلوم افغانستان که طی بیشتر از سه دهه خنجر خیانت روس، امریکا، خلق و پرچم و بنیادگرایی مذهبی را بر پیکر شان حس کرده اند، باید به این آگاهی برسند که راه دیگری وجود ندارد جزء مبارزه سرتاسری علیه دشمنان خارجی و مزدوران پست و پلید بومی شان. اگر نیروهای عدالتخواه و مترقی افغانستان با قبول خطر و از خود گذری پرچم این مبارزه را در میدان عمل بلند نکنند، وطن زخمی ما روزهای به مراتب سخت تر و تحقیرآمیزتری را تجربه خواهد کرد.
«راوا» در کنار تمام آن نیروهایی خواهد ایستاد که چنین راهی را برگزینند. پس، فردا دیرخواهد بود، امروز بپا خیزیم!
داغ های ننگین هفتم و هشتم ثور را با نابودی عاملین آن ها از تقویم خواهیم زدود!
کسب استقلال نخستین پیش شرط نیل به آزادی، دموکراسی و عدالت است!