مردم رنجدیده افغانستان قامت شان را از تجاوز ده ساله ابر قدرت شوروی راست نکرده بودند که در ۲۰۰۱ مورد تجاوز ابرقدرت شیاد و خونریز دیگری قرار گرفتند. مردم خسته از جنگ ما ۳۶ سال است که در آتش بیداد و غارتگری های متجاوزین و نوکران شان میسوزند. اشغالگران افغانستان را به لابراتواری از آزمایش رژیم های خاین، مستبد، فاسد و وطنفروش بدل کرده اند.
۱۵ میزان (هفت اکتوبر) مصادف به سیزدهمین سال تجاوز امریکا بر افغانستان است که زیر نام مبارزه علیه تروریزم، دفاع از حقوق بشر، حقوق زن و دموکراسی به وطن ما لشکر کشید و برای تحقق شعار های دروغین و عوامفریبانهاش بر تروریست های ضد زن و جنایتکاران جنگی بنیادگرا و جاسوسان تکنوکراتاش تکیه کرد.
امریکا با درسگیری از تجاوز شوروی و مقاومت ملت ما، اشغال کشور را بصورت بسیار ماهرانه و فریبنده انجام داد. ابتدا سرزمین ما را با سقوط رژیم وطنفروش خلق و پرچم، از طریق مزدوران بنیادگرای جهادی و طالبی خود به صورت گسترده به بحران و آشوب کشاند و بعد به وسیله ماشین تبلیغاتیاش القاعده و طالب را که از تولیدات خودش بود، خطری برای جهان جار زد.
حادثه ۱۱ سپتامبر، که عاملانش پرورش یافته های سی.آی.ای بودند، زمینهای شد برای اقناع محیلانه جهان تا به افغانستان «رسماً» تجاوز کرده، «مجوز» خود را از ملل متحد بگیرد. به این صورت امریکا در همدستی با کشور های پیمان ناتو افغانستان را به شکل «قانونی» اشغال کرد.
امریکا برای اشغال کامل افغانستان و تبدیل آن به پایگاه نظامی اش در منطقه نه تنها به تفنگ بلکه بر تبلیغات، استخبارات و استفاده موثر از عواملش در درون کشور به عنوان ستون های پنجم نیز تکیه نمود. چنانچه دیده میشود کشوری که به معنای واقعی نان خوردن ندارد، استعمارگران بیش از ۷۰ چینل تلویزیون و بالاتر از ۱۷۰ چینل رادیو را در اختیار مزدورانش قرار داده که مصروف شیوع فرهنگ مستعمراتی در کشور هستند. این تبلیغات بر ملت گرسنه، خسته از جنگ، استبداددیده و به شدت عقب نگهداشته شده به حدی موثر بوده که برای نخستین بار در تاریخ درخشان استقلالخواهی شان در برابر تجاوز چندین کشور بیگانه حرکت موثر انجام ندادند. لشکری از روشنفکران بیوجدان خادم امریکا که بلندگوهای تبلیغاتی غرب را شب و روز جر کرده اند، در تئوریزه کردن اشغال و خوشرقصی به باداران خود تا آنجا پیش رفته اند که مقولهی استقلال را در شرایط امروز بیمعنی تبلیغ میکنند. اینان تمامی مرزهای چاکری و مزدوری را عبور کرده به مجسمه های مادرِوطن فروشی و غلامی بدل گشته اند.
امریکا و متحدینش طی ۱۳ سال اشغال افغانستان علیالرغم حیف و میل دهها میلیارد دالر، این کشور را به مرکز فعالیت های جاسوسی جهان و باند های مافیایی بدل کرده، فقیر، فاسد، ناامن، گرسنه و غرق در اختلافات قومی و زبانی و سمتی و مذهبی نگهداشت؛ نه امنیت تامین شد و نه مردم به نان و نوا رسیدند؛ زنان نه فقط بعنوان جنس دوم، بلکه منحیث حیوانات و موجودات بیبازخواست مورد خشونت و معامله قرار گرفتند؛ عدالت به صورت بیسابقه و وحشتناک زیر پا گردید، قاتلان ملت و عاملین فجایع ۸ و ۷ ثور چون سیاف، قانونی، محقق، خلیلی، عطامحمد، عبدالله، صادق مدبر، انور جگدلک، انوری، بابهجان، بسمالله، اسماعیلخان، علومی، ظاهراغبر، حاجی الماس و دهها عنصر پلید دیگر از طریق غصب کرسی های دولتی بر گرده های مردم سوار شده با تصویب خاینانه سند معافیت در پارلمان، خود را بریالذمه جنایات شان شناختند؛ قوای نظامی امریکا در همدستی با بیش از ۴۰ کشور جز کشتار انسان های بیگناه نخواست کار گروه قرونوسطایی طالب را که بین مردم جای پا ندارد، یکسره کند و این نیروی سیاه مزدور را تا هنوز برای پیشبرد اهداف استراتژیکش در منطقه مفید دانسته از آن سود میبرد؛ از برکت حضور اشغالگران خارجی کشورما به فاسدترین و بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر در جهان تبدیل گردید؛ فقر، بیکاری و اعتیاد جوانان به مواد مخدر از مصیبت های رنجآور ملت ماست.
اشغالگران مقوله دموکراسی را چنان به لجن کشاندند که حتی روسها با لشکرکشی شان به افغانستان به مقوله سوسیالیزم تا این حد خیانت نکرده بودند. دیگر برا ی هزارویکمین بار ثابت شد که دموکراسی در نبود استقلال و عدالت پوچ و بیمعنی است.
نمونه بسیار روشن دموکراسی قلابی امریکایی، انتخابات مسخره اخیر در افغانستان بود. کاندیدا های تحت حمایت امریکا جواسیس آزمایش شده، سران مافیا و جنایتکاران حرفهای بودند. بوی تقلب و فریب این مضحکه تمام جهان را آزار داد. جان کری با اوامرش، زیر نام «وحدت ملی»، دولتی متشکل از پلیدترین دشمنان مردم را بار دیگر بر مردم تحمیل نموده جاسوس کارکشتهاش اشرف غنی را بر کرسی ریاست جمهوری نصب کرد. برای راضی نگهداشتن چاکران جهادیش، ۵۰فیصد قدرت را به عبدالله و باند دزدانش واگذار نمود.
با آوردن فضاحتبار اشرف غنی و عبدالله در رأس قدرت که ترکیب کامل جنایتکاران سه و نیم دهه را در خود دارد، اولین ادای شکرانگی این مزدوران از بادار، سپردن رسمی سرنوشت افغانستان طی امضای قرارداد ننگین استراتژیک به امریکا بود. کار حاکمان جدید با انجام این خیانت ملی و تاریخی آغاز شد. آینده رژیمی مرکب از خاینان و جنایتکاران که نه بر اساس رأی مردم، بلکه به دستور قصر سفید ایجاد شد به گلهای از کفتاران گرسنه میماند که در بلعیدن لاشه افغانستان بین هم جور نیامده، بسیار زود به دریدن یکدیگر آغاز خواهند کرد.
چگونه ممکن است امریکای که تاریخش مالامال از خیانت به ملت هاست و خون مردم فقیر جهان تا هنوز از چکمه های خونینش نه خشکیده، به مردم افغانستان صلح و رفاه بیاورد؟ مگر همین امریکا گذشته از سابقهی خونبازش، کشور های لیبی و عراق را به خاک و خون نهکشاند و حال در تلاش برای متلاشی ساختن اوکراین نیست؟ آیا در همدستی با داعش و القاعده جهنمی را بر مردم سوریه تحمیل نکرده است؟ با حمایت آشکارش از اسراییل حمام خونی را در فلسطین براه نیانداخت؟ آیا این کشور از هماغوشی با بنیادگرایان خستگی میشناسد و آنان را چون سگان هار بهترین وسیله برای مقابله با سوسیالیزم، ناسیونالیزم و جنبش های انقلابی و پیشرو در منطقه نمیداند؟
مردم ما طی سیزده سال از پلیدی، چپاول، زورگویی و جنایات نوکران سی.آی.ای.، آی.اس.آی، واواک و غیره رنج های عمیقی برده و بخصوص زنان تیرهروز ما قربانیان اول اینهمه ستمکاریها بوده اند. متاسفانه در نبود یک نیروی پیشاهنگ که با بسیج و سازماندهی تودههای به جانآمده، کینه آنان را در راه نابودی عوامل تیرهروزی هایشان سمت و سو دهد، خاینان ملی عرصه را شغالی دانسته به شانههای ملت سوار اند.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» که با تمام نیرو علیه اشغالگران و بنیادگرایان میرزمد، باور کامل دارد که اگر امروز نه فردا مردم تصمیم و ارادهی شان را برای نابودی این دو دشمن ناپاک عملی نموده، توفان تباهکنی را برای روبیدن خس و خاشاک به راه خواهند انداخت. آزادی، دموکراسی و عدالت واقعی نه به وسیله ابرقدرتها و بیگانگان، بلکه به دست توانای مردم تحقق مییابد. تنها با استقرار دموکراسی مبتنی بر سیکولاریزم است که میتوان افغانستان را از گنداب کنونی نجات بخشیده به جاده ترقی و رفاه سوق داد.
مرگ بر اشغالگران امریکایی و ناتو!
کوتاه باد دستان خونین ایران و پاکستان در وطن ما!